جدول جو
جدول جو

معنی فی الحال - جستجوی لغت در جدول جو

فی الحال
هم اکنون، دردم، بی درنگ، فوری
تصویری از فی الحال
تصویر فی الحال
فرهنگ فارسی عمید
فی الحال
دردم بزودی دردم: فی الحال حکم شرع بدان منوال نفاذ یافت
تصویری از فی الحال
تصویر فی الحال
فرهنگ لغت هوشیار
فی الحال
الان، الحال، بلافاصله، زود، فوراً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فی الحال
در حال حاضر
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فی المثل
تصویر فی المثل
به طور مثال مثلاً
فرهنگ فارسی عمید
(پَ اُ دَ)
تاکنون. تا حال. الی الاّن. هنوز. و رجوع به الی الاّن شود
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
بی درنگ. درحال. دروقت. فوری. فوراً. کنایه از زود و شتاب. (آنندراج) :
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از الی الحال
تصویر الی الحال
تاکنون تا این دم
فرهنگ لغت هوشیار
دردم زود در حال بی درنگ فورا، علی ای حال: ابو موسی الاشعری گفت علی الحال باز باید گشادن (خانه را) تا بنگرم بازگشادند بضرورت. . یا علی الحالات کلها. درهمه حالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فی المثل
تصویر فی المثل
به داستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیف الحال
تصویر کیف الحال
حال (شما) چطور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الی الحال
تصویر الی الحال
((اِ لَ))
تاکنون، تا این دم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فی المثل
تصویر فی المثل
برای نمونه
فرهنگ واژه فارسی سره
درمثل، مثلاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد